در حقوق بینالملل اقتصادی گاه میگوییم «ترس از تحریم» از خود «تحریم» بدتر است؛ یعنی زمانی هست که تحریم ثانویه دیگر وجود خارجی ندارد اما باز هم شرکتها از ترسِ بازگشت تحریم حاضر نمیشوند تجارت با تو را آغاز کنند.
خوب که فکر میکنم میبینم در زندگی شخصی خودمان هم اینگونه است. ما گناه میکنیم چون از تحریم میترسیم. منع شدن از یک کار و ترس محروم شدن از یک نفع شخصی باعث میشود غیبت کنیم، دروغ بگوییم، با نامحرم دوست شویم و... .
گاه، همینکه میترسیم با نگاه نکردن، زیبایی زنی را از دست بدهیم، یا با نگفتن حرفی از لذت بد و بیراه گفتن پشت سر فلانی محروم شویم، ما را به سمت این کارها میکشاند. در حالی که شاید آنچنان هم لذتی نداشته باشد یا چیز خاصی را از دست ندهیم یا اصلاً ضررش بیش از نفعش باشد. این ها را هم میدانیم اما میترسیم، که مبادا اینطور نباشد.
راستش را بخواهید در مواجهه با گناه و خطا شبیه آن کسی شدهایم که قرار است با جنازهای در یک اتاق تا خود صبح تنها بماند. اعتقاد دارد که این جسد بی جان آزاری برایش نخواهد داشت اما به اعتقادش ایمان ندارد... و این یعنی سرآغاز ترس...و ترس سرآغاز عصیان از اعتقاد است. اعتقادی که هنوز به ایمان تبدیل نشده است.
این بنده ی روسیاه برمی گردد......برچسب : نویسنده : 0faryadesokout5 بازدید : 84